داستان از آخر زندگی ادواردو شروع میشود و سه خط داستانی به هم بافته، در هم میتنند و هر چین و شکنِ این بافته، فصلی از رمان است و داستان را پیش میبرد. خط اول داستان ادواردو است؛ خانوادهاش، دوستانش، مسلمانشدنش، اتفاقاتی که برایش میافتد و ظلمهایی که مافیای صهیونیستی بر او میبرند. نمیتوان از مسلمان شدن ادواردو حرف زد و از دانشجویان پیرو خط امام و امام حرف نزد. انگار ریشۀ استبصار عدهای چون آنیلی به امام بر میگردد. تا دهۀ هفتاد کسی دقت نکرده بود آنکه با موهای بور در نماز جمعه، پشت سر حضرت آیتالله خامنهای ایستاده است و در صف اول نماز میخواند، پسر سناتور ایتالیایی، امپراطور ثروت و قدرت ایتالیاست. تا همین سا لهای اخیر کسی نمیدانست ادواردو دقایقی توفیق زیارت و مصاحبت حضرت امام (ره) را داشته است. خط دوم داستان جریان مستندسازان ایرانی است که برای کندوکاو جریان ادواردو به ایتالیا سفر میکنند و اتفاقاتی برایشان میافتد. جریان سوم داستان هم جریان خبرنگار ایتالیایی است که در فرهنگ خود و بستر زندگی خود بهدنبال حقیقت جریان میگردد. این سه خط در هم میتنند و درآخر بههم میرسند.
مصطفی بهبهانی مطلق در گفته:
باسلام
کتابی بی نهایت جذاب و خواندنی، آموزنده و نکته مهم اینکه با خواندن این کتاب و کتاب های مشابه، دیدگاه مان را نسبت به انقلابی که کردیم و این روزها برخی ها در درستی کاری که کردند در حمایت از این انقلاب و شک دارند، تصحیح می کنیم. توصیه می کنم این کتاب را بادقت بخوانید و لذت ببرید.
باتشکر
میلاد مینا در گفته:
سلام دوست عزیز.ممنونیم که تجربه و دیدگاه خودتان نسبت به این کتاب را در اختیار ما و همراهان همیشگی ما قرار دادید.